️شهروندانِ فراموش شده (طردشدگانِ جامعه)

ساخت وبلاگ

به قلم: دکتر محمدباقر تاج الدین


✅مروری بر وضعیت زیست و زندگی شهروندان جامعه به خوبی هر چه تمام تر نشان می دهد که کسر قابل توجهی از آنان فراموش شده محسوب می شوند. منظور از "فراموش شده" این است که نهادها و سازمان های سیاستگذار و برنامه ریز هیچ اقدام درخور و مناسبی برای برون رفت از انبوهی از مشکلات و گرفتاری هایی که این شهروندان دارند انجام نمی دهند و اگر سیاست ها و برنامه هایی هم در جریان باشد به هیچ وجه کفایت لازم را ندارند.

1.فقرا و محرومان؛ هر سال بر تعداد فقرا و محرومان جامعه افزوده می شود به گونه ای که اکنون ببیش از نیمی از جمعیت جامعه زیر خط فقر قرار دارند و با وضعیت بسیار دشواری زندگی خود را می گذرانند.


2. فرودستانِ جامعه؛ هرچقدر بر میزان فقرا و محرومان جامعه افزوده می شود این طبقۀ متوسط است که رو به نابودی و محو شدن می رود و در نتیجه بر تعداد افراد طبقۀ فرودست افزوده می شود و حالا می توان تصور کرد که جامعه از دو طبقۀ اکثریتِ فرودست و اقلیتِ فرادست تشکیل شده است که فرودستان وضعیت زیست بسیار دشوار و ناگواری را تجربه می کنند.


3. آسیب دیدگان اجتماعی؛ آشکارا می توان نتیجه گرفت که هر چقدر بر عمق و گسترۀ فقر و محرومیت و وضعیت فرودستی در جامعه افزوده می شود شاهد افزایش تصاعدی آسیب های اجتماعی نیز خواهیم بود. در این گروه افراد زیادی از معتادان گرفته تا سارقان و کارتن خواب ها و دیگران را می توان سراغ گرفت که تو گویی دیگر در سیاست ها و برنامه ها جایی ندارند و به اصطلاح جزء آمار نیستند تا برای آنان اقدام درخور و مناسبی صورت گیرد.


4. بیکاران؛ مطابق با آمارهای موجود میلیون ها نفر از جمعیت فعال جامعه هنوز دارای شغل خاصی نیستند که در این میان درصد قابل توجهی از آنان دانش آموختگان دانشگاه ها هستند. بیکاری حس بیهودگی و سربار بودن را به افراد بیکار می دهد و سبب ساز کاهش عزت نفس و منزلت اجتماعی و اقتصادی شان می شود و نتیجۀ چنین وضعی بسیار ناگوار و تلخ خواهد بود. همین هفته ها بود که شنیدیم برخی افرادی که از کارشان اخراج شده اند دست به خودکشی زده اند!


5. زنان سرپرست خانوار؛ در سال های گذشته به دلایل گوناگون بر تعداد زنان سرپرست خانوار افزوده شد که با مسائل و مشکلات فراوانی روبرو هستند. این دسته از زنان جامعه توان اقتصادی و اجتماعی لازم برای حل مشکلات خود را نداشته و در معرض آسیب های اجتماعی فراوانی قرار می گیرند.


6. مهاجرین؛ بسیاری از این افراد به امید یافتن شغلی از روستاها و شهرهای کوچک و متوسط به شهرهای بزرگ و به ویژه کلان شهرها مهاجرت می کنند که نه تنها شغل مناسبی نمی یابند بلکه با دشواری های مضاعف روزگاران خود را سپری می کنند.


7. بازنشستگان؛ بسیاری از بازنشستگان سازمان های مختلف به ویژه کارگران بازنشسته با توجه به بزرگ شدن فرزندان شان و افزوده شدن بر مخارج زندگی شان دریافتی های ناچیزشان به هیچ وجه کفاف هزینه های زندگی آنان را نمی دهد.


8. شهروندان مناطق محروم و توسعه نیافته؛ اکنون چندین استان کشور مانند استان های سیستان و بلوچستان، کردستان، لرستان، ایلام، خراسان جنوبی، کهگیلویه و بویراحمد و برخی استان های دیگر جزء استان های توسعه نیافته محسوب می شوند و بیش تر شهروندان این استان ها دچار فقر و محرومیت مضاعف اَند و در شرایط بسیار تلخ و ناگواری روزگارشان را سپری می کنند.


9.بیماران خاص؛ در وضعیت بغرنج اقتصادی کنونی ابتلا به بیماری خاص به ویژه اگر فرد مبتلا از طبقۀ فقیر و محروم جامعه هم باشد سرنوشتی بسیار تلخ و جان کاه خواهد داشت!


10.حاشیه نشینان کلان شهرها و شهرهای بزرگ؛ در اثر مهاجرت های گسترده از روستاها و شهرهای کوچک به کلان شهرها و شهرهای بزرگ تعداد حاشیه نشیان شهری نیز افزایش یافته که آمارها حکایت از 20 میلیون حاشیه نشین در کشور دارد. این حاشیه نشیان از هر نظر در وضعیت نامناسب و کاملا غیر استاندارد زندگی می کنند.


11.سالمندان(به ویژه سالمندان روستایی و فقیر)؛ با توجه به افزایش تعداد سالمندان در کشور کسر قابل توجهی از این افراد از حمایت های مناسب برای این دوران برخوردار نیستند. به ویژه در مناطق روستایی به دلیل مهاجرت فرزندان شان اکنون بسیاری از آنان در تنهایی و بدون هرگونه حمایتی روزگار شان را می گذرانند!


12.معلولین؛ معلولیت حتی در شرایط بهنجار و مطلوب نیز دشواری های زیادی برای افراد معلول ایجاد می کند چه رسد به این که شرایط از هر جهت نابهنجار و نامطلوب باشد که دیگر وا اَسفا است!

+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ ساعت 11:38 توسط عبدالله رضایی  | 

کارل مارکس و قشربندی اجتماعی...
ما را در سایت کارل مارکس و قشربندی اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdullahrezai بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 15:01