فقر مطلق؛ فقر نسبی و فقر قابلیتی

ساخت وبلاگ

به قلم: دکتر محمدباقر تاج الدین


✅هنگامی که با برخی افراد دربارۀ فقر که گفتگو می کنیم آنان می گویند مگر شما الان نان ندارید بخورید؟ یا لباس بر تن ندارید؟ یا مسافرت نمی روید؟ این گفته ها نشان از درک ساده و ابتدایی از پدیدۀ فقر نزد این دسته از افراد دارد . لذا ضرورت دارد بین سه دسته فقر تفکیک قائل شد که عبارتند از:

1. فقر مطلق؛

2.فقر نسبی؛

3.فقر قابلیتی.


1.فقر مطلق؛ بنابر تعریف آن نوع فقری است که فرد فقیر حتی امکان گذران یک زندگی عادی و معمولی را نیز از دست بدهد به گونه ای که به آب سالم، غذا، سرپناه و پوشاک مناسب دسترسی نداشته باشد. در این حالت امکان مرگ چنین افرادی و یا بیماری و آسیب پذیری های شدید دیگر وجود دارد. به زبان ساده فقر مطلق زمانی روی می دهد که افراد ابتدایی ترین نیازهای زیستی شان برآورده نشود که همان نیازهای فیزیولوژیکی است که آبراهام مازلو روان شناس انسان گرا در هرم نیازها به آن ها اشاره کرد. به لحاظ اقتصادی نیز میزان درآمد افراد در هر کشوری نشان دهندۀ وضعیت فقر مطلق آنان است. بحث های اقتصادی در این زمینه نیز بسیار اهمیت دارند که آن را به اهل فن واگذار می کنم. اما در حال حاضر بنابر نظر اقتصاد دانان غیردولتی دست کم 30 درصد جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق قرار دارند. برای آگاهی از دیدگاه ها و نظرات آنان ضرورت دارد به اسنادی که در این زمینه ارائه کرده اند مراجعه شود.

2.فقر نسبی؛ بنا به تعریف هرگونه عدم برخورداری و فقدان دست یابی به "سطح استاندارد زندگی در جهان امروزین" را فقر نسبی می گویند. در چنین وضعیتی شهروندان یک جامعه در مقایسه با افراد برخوردار و ثروتمند از برآورده نمودن برخی نیازهای خودشان ناتوان هستند. دقت شود وقتی گفته می شود فقر نسبی یعنی در نسبت و مقایسه با دیگران. برای مثال وقتی افراد یک جامعه به لحاظ اقتصادی در طبقۀ متوسط قرار می گیرند در مقایسه با افراد طبقۀ بالا از بسیاری از امکانات و فرصت ها و خدماتی که آنان دارند محروم هستند و در این حالت خود را در مقایسه با آنان فقیر می دانند. اگر خط فقر نسبی را در حال حاضر در کشورمان 30 میلیون تومان در نظر بگیریم دست کم 50 درصد افراد جامعه زیر خط فقر نسبی قرار دارند به گونه ای که از برآورده نمودن استانداردهای زندگی شان ناتوان اَند.برای مثال این گروه از شهروندان که استادان دانشگاه، کارمندان، معلمان، درصدی از پزشکان، پرستاران و سایرین را تشکیل می دهند امکان تأمین هزینه های درخور شأن و منزلت و جایگاه شان را ندارند. مثلا استاد دانشگاه یا معلم نمی تواند هزینه های کلاس های آموزشی و هنری و ورزشی فرزندان خود را تأمین کند و از این جهت دچار حس حقارت می شود.

3.فقر قالبلیتی؛ این دیدگاه را آمارتیاسن اقتصاددان مشهور هندی-انگلیسی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد مطرح کرده است که دیدگاهی ارزشمند و درخور توجه است. بنا بر تعریفی که ایشان از فقر قابلیتی ارائه کرده است آن نوع فقری است که طی آن افراد امکان شکوفا نمودن استعدادها و ظرفیت های وجودی خویش را به دلایل مختلف ندارند. برای مثال فردی که استعداد نوازنده شدن یا ورزشکار حرفه ای شدن را دارد اما به دلایلی چون فقر خانواده و فقدان دسترسی به امکانات و فرصت های ضروری استعدادهای ایشان شکوفا نمی شود و در چنین حالتی حس حقارت و سرخوردگی پیدا می کند. لذا به آن دسته از افرادی که در این زمینه می گویند مگر آب و نان و غذا ندارید که بخورید یا لباس ندارید که بپوشید ضرورت دارد که این توضیحات سه گانه را برای شان ارائه نمود تا دریابند که هنگامی که گفته می شود "فقر" منظور چیست.

+ نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۰۷ ساعت 19:30 توسط عبدالله رضایی  | 

کارل مارکس و قشربندی اجتماعی...
ما را در سایت کارل مارکس و قشربندی اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdullahrezai بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 15:01